پیازداغ

چیزی که در پایان به خاطر خواهیم داشت نه حرفهای دشمنانمان بلکه سکوت دوستانمان است

پیازداغ

چیزی که در پایان به خاطر خواهیم داشت نه حرفهای دشمنانمان بلکه سکوت دوستانمان است

زندگی به سبک فست فود

دیروز یه پست مبسوط در مورد تهاجم فرهنگی نوشته بودم که چون نمی دونستم sessionهای بلاگ اسکای زمان دارند پرید و من هم موکولش کردم به یه زمان دیگه... 

من نمی دونم آدم فوتبالی ای هستم .... لااقل درمورد فوتبال داخلی زیاد پیگیر بازی ها نیستم ...  

   موقع ها که 16 - 17 سالم بود اوج بازی های خوب تیم ملی هم بود سالهای 96-98 ... و خیلی از همکلاسیهای من عاشق و کشته مرده بازیکن های خودمون بودن... هیچ وقت روز بازی استرالیا رو یادم نمی ره اینکه با چه بدبختی ای معلم دینی مون رو راضی کردیم که کلاس رو تعطیل کنه تا ما بتونیم بازی رو ببینیم... هیجان و نتیجه اون بازی اون روز رو برای من جاودانه کرده...اون تیم خدایی تیم فوق العاده ای بود... 

حالا چرا اینا رو گفتم؟ چون اون تیم خوب که عالی هم نتیجه می گرفت حالا دیگه در آستانه میانسالیه و من هم  با یه کم فاصله پشت سرشون... 

دیشب تو 90 مهدی مهدوی کیا اومده بودو از تجربیاتش می گفت... شباهت های حرفش به حرفهای دایی و عابدزاده خیلی برام جالب بود... و به نظرم چه فوتبالی باشی چه نباشی می تونه سرمشق باشه برای خودش ...  

عابد زاده تعریف می کرد که تازه از آبادان اومده بوده و شبها توی ماشینش نزدیک آزادی می خوابیده و تمام مدت روز رو تمرین می کرده چه با تیم و چه بدون تیم... 

دایی از تمریناتش در دانشگاه شریف می گفت و اینکه مدام تمرین می کرده ... حتی یک روز در حال تمرین بوده که وقت نماز می شه مسولین دانشگاه از دانشگاه میندازنش بیرون که چرا داری زمان نماز فوتبال بازی می کنی؟ 

یا دیشب مهدوی کیا داشت از تمرینها و کارهایی می گفت که در تیم هامبورگ می کرده در حالی که می دونسته مربی تیم باهاش لج کرده و توی ترکیب اصلی نمی گذارتش ... اینکه اینقدر خودش رو آماده نگه می داره و تستهاش بالاتر از بقیه بوده که مربی آلمانی مجججبور می شه به کار بگیرتش...اینکه  توی تمام پستهای غیر تخصصی اش حاضر بوده بازی کنه...

به نظرم خیلی جالب اومد که این آدمها که اون موقع ها پول های گنده هم نمی گرفتن و با آوردن چهارتا گوشی و کوفت و زهرمار واسه خودشون کاسبی راه انداخته بودن چقدر در مورد کارشون جدی بودند...  

چقدر سعی کردند و کار کردند و تمرین کردند تا به خواسته هاشون برسن...  

کدوم یکی از ما چیزی رو اینقدر دوست دارم که به خاطرش حاضر شیم آوارگی بکشیم و شب توی ماشین بخوابیم؟ 

چند نفر از ما اینقدر هدفی برامون مهمه که بگیم تو من رو تو ترکیب قرار نمی دی ولی من اینقدر شایستگی خودم رو به تو ثابت می کنم که مجبور شی؟  

کدوم یکی از ما هستیم که از هیچی شروع کرده باشیم و رسیده باشیم به قله های جهانی اون کار؟ 

ما فقط برای بدست آوردن هر چیزی دنبال اینیم که یکی دیگه همه چیز رو آماده کنه تا ما یه چیزی بشیم و اگر نکرد ما یه دلیل خوبی داریم که هیچی نشدیم... و داریم همین فرهنگ رو به نسل بعدی مون هم انتقال می دیم و حتی از خودمون هم بی انگیزه تر و آماده خورتر بارشون میاریم... 

به بهانه اینکه دوستشون داریم ، یا چون خودمون که بچه بودیم این رفاه رو نداشتیم،یا به بهانه اینکه بقیه بچه ها دارن بچه من نداشته باشه سرخورده می شه.... در حالی که ما داریم به بچه امون یاد می دیم که اگر چیزی هست که دیگری داره و تو نداری پس تو حق داری عقده ای شی...

نظرات 4 + ارسال نظر
رگبار سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ب.ظ http://www.ragbarhaa.blogsky.com

راست می گی آدم امروز دنبال تلاش نیست دنبال زحمت هم نیست . دوست داره سریع به همه خواسته هاش برسه

نیره سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ب.ظ http://salimi.blogfa.com/

منم اتفاقا نود رو دیشب دیدم. حرفاش واقعا جالب بود.
الان فوتبالیست ها زحمت که نمی کشن هیچ، چند برابر اون قدیمی ها هم پول می گیرن...همینه که روز به روز داریم پسرفت می کنیم...

کاتیوشا سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.katiusha.blogfa.com

مرسی از آدرس جدیدت.

کاتیوشا سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.katiusha.blogfa.com

ت. وب قبلی ات چند باری برات کامنت گذاشتم.اما فکر کنم در شرایط نبودی که جواب بدی.اصلا منو رو یادت هست مریم جان؟
فکر کنم تو این روزها رو حیه ات خیلی بهتر شده.نه؟
نمیدونم اینجا چطور میشه خصوصی نوشت.این ظرم رو تایید نکن.
تند تند هم آپ کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد