پیازداغ

چیزی که در پایان به خاطر خواهیم داشت نه حرفهای دشمنانمان بلکه سکوت دوستانمان است

پیازداغ

چیزی که در پایان به خاطر خواهیم داشت نه حرفهای دشمنانمان بلکه سکوت دوستانمان است

راه های کمک

کافه رگبار بودم یه بحثی بود در مورد چطور خرج کردن پول من رو به فکر انداخت که اصلا ببینم این کمک به فقرا یعنی چی؟ اصلا فقیر یعنی کی؟ و راه های کمک به فقرا چند تاست و چه جوریه؟  

خوب اول از همه تعریف فقیر: 

به نظر من به کسی می کن فقیر که در زمینه ای حالا چه مالی چه فرهنگی و چه روحی از سطح معمول پائین تر باشه... اما خوب این پائین بودن از کم توانی تا بی نهایت می تونه پائین بره...   در بحث مالی قضیه: 

مثلا خیلی ها هستند که کارگرند تو همین تهران و حومه اش زندگی می کنند و فقیر محسوب می شن تا خانواده هایی در روستاهای خراسان جنوبی که واقعا هیچی ندارند یعنی این بچه ها آب معدنی تو عمرشون ندیدن چه رسد به خوراکی یا لباس درست حسابی ....  

در بحث فرهنگی : 

که البته هیچ ربطی به میزان درس خوندن و پولداری طرف نداره طرف می تونه آدم بددهنی باشه تا اااا حد طالبانی ها...  

اما حالا کمک کردن به این آدمها چه طوریه؟ 

اصلا وظیفه کیه که به اونها کمک کنه؟ 

اصلا چطوری اینها فقیر شدن؟ 

خوب اول از سوال آخر شروع می کنیم... من معتقدم به جای این حرف حکیمانه که می گن چون همه امکاناتت در پایتخت جمع شده جاهای دیگه امکانات نیست محمل ترین حرفیه که تا حالا شنیدم چون امکانات چیزی نیست که حجم مجدودی داشته باشه که  مثلا تو تهران چون برق هست چون آب لوله کشی هست به جاهای دیگه نمیرسه... بالاخره مردم همه نقاط برای زنده موندن به اب احتیاج دارند و اینکه دوستان برای اونها لوله کشی نمی کنند به این معنی نیست که دوستان مشغول لوله کشی تهران هستند... همینطور راه سازی همینطور بهداشت و درمان... 

یعنی درین مرحله من فکر می کنم دوستان بیشتر دنبال ایجاد ترحم و مظلوم و بی گناه حلوه دادن خودشون هستند .... 

اما مساله دوم نبودن کار وممر درآمد برای فقراست تا بتونن کار کنند... البته بگم ها من این گداهایی که تو خیابون هستند رو به هییییچ و جه فقیر نمی دونم چون گردنشون رو تبر نمی زنه و حاضر نیستند برن سر یه ساختمون کار کنند... خوب در مورد اونهایی که اطراف شهر های بزرگ هستند یک کم راحت تره که دنبال کار بگردند و چون بالاخره یه کاری گیر میاد حالا شده تمییز کاری منازل اما اون هایی که در نقاط دور هستند اینجا وظیفه ما هست که سرمایه ای اگر داریم ببریم اونجا ها سرمایه گذاری کنیم مثلا کارگاه قالیبافی ای عروسک سازی ای چیزی راه بندازیم اما ازین وظیفه من مهمتر باز وظیفه دوستانه که بیان برای من امنیت سرمایه ام رو تضمین کنند و به من به عنوان کار آفرین کمک کنند که نمی کنند.... 

مساله سوم کمک های نقدیه که الان چند سالیه بساط گدایی در تلویزیون و کوچه و خیابون براهه و با اینهمه استقبال من نمی فهمم چرا همه چی گل و بلبل نمی شه؟ اولا که ما مردم شاغل داریم اینهمه مالیات به دوستان می ریم که چه غلطی بکنند خدا می دونه چون هیچیمون که مجانی نیست سوبسید ها رو هم که برداشتند و دیگه منتی هم ازون بابت نیست پول بیمه امون رو هم که جدا می دیم ... خوب اینهمه مالیات می گیری نمی تونی یک ده رو ساپورت کنی؟ نمی تونی یه دو تا اتاق با گرمایش و سرمایش درست حسابی و چهارتا دونه کتاب دفتر برای بچه های چهارتا ده بخری؟ هی مدرسه ساز خیریه نشون میدی؟ پس مسئولیت شما دوستان چیه؟ قسمتهایی در ایران هست که همه هم می دونن و بارها دیدیم و شنیدیم که مردمش از ابتدایی ترین وسایل معیشتی بی بهره اند...  و مشکلشون با مبالغ خیلی کمی برطرف می شه ....

این وظیفه من نیست که پول بدم تا دوستان کارشون رو درست انجام بدن ولی در قالب مالیات و کمک های مالی میدم... 

به نظر من کار درست من و وظیفه ام اینه که به عنوان یه آدم ، یه هموطن در رسوندن صدای هموطنم به گوش دوستان فعالیت کنم و حقوقشون رو مطالبه کنم  و پافشاری کنم تا او به حقوقش برسه  نه این که از روی ترحم هی دست به جیب بشم.... هر چی می خوام بخرم هر جا می خوام برم با خودم بکر کنم این حق اون بنده خداهاست...  من باید با قلمم با زبونم با جونم با هر چه که دارم از حقوق مردم ضعیف جامعه ام دفاع کنم نه این که فقط برای اینکه نشون بدم خیلی به فکرشونم هی بگ می دونی با پول فلان چیز می شه چه کارها کرد یا نهایتا برای کم کردن عذاب وجدانم یه مبلغی کمک کنم....

نظرات 2 + ارسال نظر
مهسا شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:02 ب.ظ http://unicoamore.blogfa.com

اصلا انگار ی بخشایی از کشور فراموش شده!
برای منم سواله اینایی که میرن گدایی
چرا مثلا نمیرن بنایی که ما مجبور میشیم از مهاجرا به عنوان کارگر استفاده کنیم!؟
اگه مثلا بنایی عاره!گدایی و التماس به بقیه ک بدتره!

حرف من هم همینه باید حتما اون قسمتها از کشورمون به همه یاد آوری بشن...می دونی بنایی عار نیست سخته این افغانی های بیچاره خوب کار می کنند با توقع کم و حقوق کم برای این کسایی که گدایی می کنند وایسادن سر چهاراه ها راحت تره

نیره شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:37 ب.ظ

یه بنده خدایی به نیت خیر رفت تو دهات ها یک سوله درست کرد برای کارگاه قالی بافی. بعدش چی شد؟ بعد چند ماه اول نخ دزدی شروع شد و بعد هم فرش دزدی...اینو به عینه دیدم...
به نظرم مشکل اصلی فقر فرهنگیه...

می دونی من هم همین رو می گم باید دولت اون بنده خدا رو ساپورت کنه یا حداقل بیمه اش کنه که مردم حاضر شن برن اونجا .... می دونی خیلی ازون بنده های خدا اینقدر فقیرند که وقت و نایی برای فرهنگ ندارند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد