پیازداغ

چیزی که در پایان به خاطر خواهیم داشت نه حرفهای دشمنانمان بلکه سکوت دوستانمان است

پیازداغ

چیزی که در پایان به خاطر خواهیم داشت نه حرفهای دشمنانمان بلکه سکوت دوستانمان است

جان شیفته

امروز می خواهم کتابی را که بیشترین تاثیر را در زندگیم داشته به شما معرفی کنم.... "جان شبفته" نوشته رومن رولان نویسنده فرانسوی که شاید بیشتر با کتاب "ژان کریستوف " شناخته شده باشد... "جان شیفته" داستان زندگی زنی فرانسوی است ،قبل از انقلاب کبیر فرانسه،به نام "آنت ریویر" که قوانین و عرف جامعه آنروز فرانسه با رو حیه اش سازگار نیست و روح عصیان زده ای دارد... زنی تحصیل کرده که قرار است همسر مرد بورژوایی بشود که بسیار به او ابراز عشق می کند و وقتی آنت بدنش را در اختیار او می گذارد به یک باره علاقه اش فروکش می کند وآنت حاضر با ازدواج با او نمیشود.... آنت بعد از مدتی می فهمد که باردار است و تصمیم می گیرد کودکش را نگه دارد... و باقی داستان داستان تلاش آنت است برای زنده ماندن و بزرگ کردن پسرش مارک و بعد زندگی مارک.... نثر این کتاب با ترجمه جناب "م.ا.به آذین" آنچنان روان و تاثیر گذار است که باور اینکه زبان اصلی این کتاب فارسی نیست سخت است.... شگفت آورتر زبان زنانه این کتاب است طوری که باورپذیر نیست که این کتاب بدست یک کد نوشته شده...

ابلوموف

اولین کتابی که به نظرم همه ایرانی های امروز باید مطالعه کنند کتاب "ابلوموف" نوشته "ایوان گنچاروف"ست  ... که باعث به وجود آمدن مفهومی به نام ابلومویسم در ادبیات شده ...  ابلومویسم بیانگر یک نوع بی حسی درمان ناپذیر است که گریبان آدم های معمولی و بی اعتماد به نفس را می گیرد...  این کتاب را "هملت روسی" نیز نامیده اند... و داستان یک خرده بورژای دهاتی است که علیرغم آنکه مدام در حال خیالپردازی در مورد کارهایی ست که باید انجام دهد اما هیچ اقدامی در باره این خیالات نمی کند .... در برابر او دوست آلمانی تبارش قراردارد که هر چه را که او فکر می کند عملی می کند.... حتی عشق ابلوموف به دختری به نام الگا هم نمی تواند او را از بند نخوت و سستی اش نجات دهد...

به نظر من این کتاب آنچنان با حال و روز بیشتر ما تطابق دارد که باور کردنش سخت است... من خودم بار اول این داستان را در 16 -17 سالگی خواندم و به نظرم بسیار کسل کننده آمد ولی در سالهای بعد که به ادبیات روسی علاقه بیشتری پیدا کردم و این کتاب را دوباره خواندم از شباهت هایش با خودم و دوستانم به خشم  آمدم و از آن پس سعی می کردم که ابلوموف وجودم را خاموش کنم ....  

البته این کتاب بیشتر بدرد فصل بهار و تابستان می خورد زیرا فضای یکنواخت و بعضا کسل کننده اش می تواند خل و خوی آدم را مکدر کند ....